سفارش تبلیغ
صبا ویژن



طمعکار در بند خوارى گرفتار است . [نهج البلاغه]

پرسمان1

پرسمان

اگراز شخصی که غیبت کرده ام دعا کنم و از خدا طلب آمرزش کنم توبه ام پذیرفته می شود.؟

غیبت از جمله گناهانی است که مشتمل بر دو حق، یعنی حق الله و حق الناس می باشد. یعنی غیبت کننده از دو جهت مدیون است

 اول، نسبت به خدای تعال ک مخالفتش را مرتکب شده،

 دوم، نسبت به کسی که آبرویش به وسیله غیبت مورد حمله قرار     گرفته است. لذا کسی که می خواهد از این گناه توبه کند باید از هر دو جهت تسویه حساب  نماید.

 برای ادای حق الله طبق قاعده عمومی توبه، بر غیبت کننده واجب است پشیمان شده از کردار خویش متأسف باشد به این امید که بدین وسیله از حق خداوند پاک شود.

 اما برای ادای حق الناس قاعده این است که از صاحب حق که غیبتش را کرده است طلب حلیت کند. غیر از این قاعده بعضی از احادیث نیز بر این حکم دلالت دارند. ولی از بعضی اخبار چنین استفاده می شود که برای خروج از حق الناس استغفار برای کسی که غیبتش را کرده است کافی است.
  
امام صادق(ع) می فرماید: از نبی اکرم(ص) سوال شد

: کفاره غیبت چیست؟ فرمود: این است که هرگاه کسی را که غیبتش را کرده ای به یادآوری برای او طلب مغفرت کنی.
  
سئل النبی(ص): ما کفاره الاغتیاب؟ قال: تستغفر الله لمن اغتبته کلما ذکرته
  
از روایاتی نیز استفاده می شود که طلب حلیت از طرف مقابل لازم است و خدا توبه اش را نمی پذیرد تا طرف مقابلش او را حلال کند.
      
هر یک از این دو قسم روایت دلیلی بر یکی از دو قول هستند ولی روایتی از امام صادق(ع) رسیده است که می تواند جامع بین دو قول باشد

 حضرت فرمود: اگر غیبت کسی را کردی و او با خبر شد باید از او طلب حلیت کنی ولی اگر مطلع نشد برایش طلب مغفرت کن.
      
دلیل این حکم این است که اگر شخص غیبت شده اطلاع نداشته باشد طلب حلیت از او به منزله خبر دادن و موجب برانگیختن فتنه و برافروختن آتش کینه است.
      
اگر شخص غیبت شده به سبب مرگ یا مسافرت از دسترس خارج شده باشد مثل کسی است که ازغیبت خبر ندارد و استغفار کفایت می کند ترجمه اخلاق، ص 242.

 



کلمات کلیدی :

[ نظر:() ]
ن : عاشق روح الله
ت : 89/9/2:: 12:0 صبح
علما عزاداری

    

                                                        

مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی(ره) در تاسوعا وعاشورا مقداری گِل به جلوی عمامه خود می مالید و پای منبر های وعظ وعزاداری می نشست.

مرحوم آیت الله بروجردی فرموده است:در یکی از سالها در بروجرد بودم ومبتلا به درد چشم عجیبی شدم که مرا بسیار نگران ساخته بود.معالجات هم مفید واقع نشد ودرد چشم هرروز بیشتر وناراحتی من افزون تر گردید.ماه محرم که فرا رسید ودسته عزای گل گیرها که نوعا سادات و اهل علم ومحترمین شهر بروجرد بودند در روز عاشورا سر وسینه خود را گل الود کرده با سوز و گداز فراوان وذکری جانسوز درآن روز تا ظهر عزاداری می کردند به خانه من می آمدند و وضع مجلس با ورود آنان هیجان عجیبی به خود گرفت.

من در گوشه ای نشسته وآهسته آهسته اشک می ریختم.در این بین مقداری گل از روی پای یکی از عزاداران برداشته وبر چشمان ملتهب وناراحتم کشیدم.به برکت همین توسل چشمهایم خوب شد وتا امروز علاوه بر اینکه مبتلا به چشم درد نشده ام،از نعمت بینایی کامل برخوردارم وبه برکت امام حسین (ع) به عینک نیاز پیدا نکرده ام.

آیت الله شیخ عبدالکریم حائری در سنواتی که مقیم سامرا بودند،و در درس میرزای شیرازی شرکت می نمودند،خود ایشان مداح و ذاکر هیئت اهل علم و دسته عزای حوزه علمیه سامرا بودند. شبی در خواب حضرت سیدالشهداء(ع)را می بیند و حضرت مشتی نقل به ایشان مرحمت می فرماید.

در احوال برخی از علمای شیعه آمده که دستور می دادند روز عاشورا فرش زیر پای ایشان رابر دارند وبه جای آن خاکستر بریزند وروی آن خاکستر ها می نشستند وعزاداری می کردند.

مرحوم حاج سید حسین قمصری،روزعاشورا زیر آسمان باسروپای برهنه درحالتی که اشک می ریخت ،زیارت عاشورا را قرائت می کرد.سپس داخل اتاق می شد وظرف آبی مقابل خود می گذاشت و به آن نگاه می کرد وبرای تشنگی حضرت سیدالشهداء (ع) و اهل بیت واصحاب آن حضرت(ع) می گریست.

                                    

علامه بحرالعلوم با عده ای از طلاب از کربلا به استقبال دسته سینه زنی طویریج می روند. ناگهان طلاب می بینند علامه با آن عظمت و مقام شامخ علمی مثل سایر سینه زنها میان دسته رفته و سینه می زند.

طلابی که با معظم له به استقبال آمده بودند هر چه سعی می کنند مانع از آن همه احساسات پاک و محبت شوند میسر نمی گردد.بالاخره عده ای از طلاب برای حفظ سید بحرالعلوم اطراف ایشان را می گیرند که مبادا زیر دست و پا بیفتد و آسیب ببیند.

بعد از اتمام برنامه سینه زنی بعضی از خواص از آن عالم بزرگ می پرسند: چگونه شد که شما بی اختیار وارد سینه زنی شدید و آنگونه مشغول عزاداری گردیدید؟ فرمود: وقتی به دسته سینه زنی رسیدم،دیدم حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا له الفداء با سر و پای برهنه میان سینه زنها به سر و سینه می زنند و گریه می کنند. من هم نتوانستم طاقت بیاورم، لذا در خدمت آن حضرت مشغول سینه زنی شدم.

 

                            

در احوالات آیت الله بروجردی آمده است که ایشان به علت پادردی که داشت نمی توانست پاهای خود را جمع کند. به همین جهت در اتاقی دیگر پاهایشان را زیر کرسی ـ به سمتی که رو به مجلس عزا نباشد ـ دراز می کردند و علت این امر را جسارت نشدن به مجلس عزای امام حسین(ع) ذکر می کردند. در همان حال وقتی از داخل اتاق می دیدند ذاکر و واعظ می آید، به احترام او برمی خاستند.

                                                      

 پابرهنه در عزا بیرون آمدن ازیک سو علامت شدت تأثر عزادار است واز سوی دیگر یادی ازپابرهنه دویدن آل الله در بیابان های کربلاست.

در نجف اشرف،درایام عاشورا جمع کثیری از علما که پیشاپیش آنان میرزای نائینی وسیدجمال گلپایگانی وسیدمحمد هادی میلانی وجمعی دیگر از علما بودند،بر سر وسینه می زدند وخاک بر سر می ریختند وبعضی سر وصورت خود را به گل آغشته کرده،جهت عزاداری وارد صحن مطهر علوی می شدند، شبیه به همین هیئت عزاداری در شهادت امیر المؤمنین(ع)هم حرکت می کرده است.

میرزای شیرازی درعزاداری سیاه می پوشید وبا پای برهنه همراه دیگر علمای حوزه علمیه نجف اشرف وسامراء به کربلا مشرف می شد،در حالی که پیشاپیش همه بود سینه زنان ونوحه کنان به طرف حرم مطهر حضرت امام حسین(ع) وحضرت ابالفضل العباس(ع)می رفتند.

میرزای قمی همه ساله اضافه بر مراسم عزاداری وذکر مصیبت امام حسین(ع) در منزل وتکیه خود،بعد از خاتمه منبر ومجلس در روزعاشورا برای عرض تسلیت وجمعیت پشت سر ایشان با پای برهنه وگل بر پیشانی،سینه زنان ونوحه کنان حرکت می کردند وبه حرم مطهر وارد می شدند.

با مراجعه به کتب مخالفین بالاخص در ذکر احوال شیعیان در سال های 358،363،400،500،555 ق دیده می شود که علما وخطبای شیعه با سرهای برهنه روی منبر مقتل حسین(ع) را می خوانند ومردم برسروسینه می زنند،وپیشاپیش آنها علما و سادات با سروپای برهنه حرکت می کنند وبر سر وسینه می زنند.

                    

در شب های تاسوعا وعاشورا بعداز خاتمه منبر در منزل شیخ مرتضی انصاری به سینه زنی ونوحه خوانی می پرداخته اند.در یکی از سالها در شب عاشورا به این علت که مجلس به طول انجامیده بود و به خاطر ملاحظه ومراعات همسایه ها که مبادا ناراحت گردند،شیخ می فرماید سینه زنی را ترک نمائید.اهل مجلس سینه نزده متفرق می شوند وشیخ به خواب می رود.طولی نمی کشد که از خواب بیدار شده دستور می دهد جماعتی را که در مجلس بوده اند جمع کنند تا سینه زنی ونوحه خوانی نمایند وهمه را شربت بدهند وپذیرایی کنند.عده ای از آنان را جمع می نمایندومشغول سینه زنی می گردند؛وخود شیخ نیز با آنها به سینه زنی می پردازد.

علت را که سؤال می کنند،شیخ انصاری می فرماید:امشب حضرت صدیقه طاهره(س)را در خواب دیدم که به من فرمود :شیخ مرتضی!تو مانع عزاداری فرزندم اباعبدالله الحسین(ع)هستی!عرض کردم:خیر!وازخواب پریدم.لذا از حضرت زهرا(س)خجالت می کشم که در شب شهادت فرزندش (شب عاشورا)عزاداری نکرده به خواب بروم.به همین جهت تا زنده بودند همه ساله در شب عاشورا در خاتمه مجلس مراسم سینه زنی را ترک نکردند.

قبل از ورود مرحوم حضرت آیت الله العظمی حائری یزدی به قم در مدرسه رضویه مجلس عزاداری مفصلی از طرف مرحوم حاج شیخ مهدی حکمی قمی برگزار می شد و روز تاسوعا وعاشورا برای عرض تسلیت دسته ای بطرف حرم مطهر حرکت می کرد.بعد از ورود مرحوم حائری به قم،ایشان به احترام مرحوم حکمی در مجلس عزاداری ایشان شرکت می کرد.

در تاسوعا و عاشورا بعد از مجلس عزای مدرسه رضویه هیئت علما و فضلا و طلاب با نوحه سرایی و مرثیه خوانی چند نفر از وعاظ مشهور با نظم خاصی به طرف حرم مطهر حرکت می نمودند.همه پا برهنه،گل به پیشانی و جلوی سر کشیده،بدون عبا،تحت الحنک به شانه انداخته،سینه زنان ونوحه کنان بودند.

سادات در دسته اول و غیر سادات در دسته بعدی،به طرف حرم مطهر حرکت می کردند و مرحوم شیخ عبدالکریم حائری هم در دسته دوم بودند.

از جمله اشعاری که در مسیر عزاداری قرائت می شد این بود:

              یا عَلیَّ المُرتَضی أَینَ الحُسَینُ                               أَینَ مَن لِلمُصطَفی قُرََّةُعَینٍ  

بعد از فوت مرحوم حکمی،مجلس به فیضیه منتقل شد و از فیضیه هر سال این دسته به حرم مطهر می رفت و تا زمان فوت مرحوم حائری ادامه داشت تا مرجعیت آیت الله بروجردی، هیئت عزاداری علما و طلاب در فیضیه بود و بعد از منبر و ذکر مصیبت ظرف گلی می آوردند. اول آقای بروجردی به پیشانی خود می مالید، و سپس بقیه حاضرین این عمل را انجام می دادند و همگی با پای برهنه و سینه زنان برای عرض تسلیت وارد حرم مطهر حضرت معصومه(س) می شدند.

                         حرف آخر

مرحوم آیت الله العظمی میرزا جواد تبریزی می فرمودند:ای کاش به جای مرجعیت روضه خوان سیدالشهداء(ع) بودم.

منابع:  عزاداری سنتی شیعیان،ج2،ص641/ الوقایع و الحوادث،ج3،ص341/ تشیع در ایران،ص23/ ابواب الجنان،فصل ششم/ امام زمان(ع) و سیدبحرالعلوم،ص196.

 

 



کلمات کلیدی :

[ نظر:() ]
ن : عاشق روح الله
ت : 88/11/18:: 2:10 عصر
اشک دشمن

اشک دشمن بر مصیبت امام حسین (علیه السلام)                             

عظمت وسوزش مصیبت امام حسین(ع)به حدی بودکه آن دشمنان قسی القلب را که تا قتل فرزند پیامبر(ص)حاضرشده بودند،به گریه واداشت تا آنجا که درباره سخن حضرت زینب(س)گفته اند:أبکت والله کل عدو وصدیق...یعنی:دوست ودشمن رابه گریه واداشت.

گریه لشکرعمرسعد

هنگامی که سیدالشهدا(ع)به برادر فرمود:«مقداری آب برای بچه ها بیاور»حضرت عباس(ع)لشکررا موعظه ونصیحت فرمود.بنا برنقلی با صدای بلندفرمود:ای عمرسعد!این حسین فرزند رسول خداست که با اصحاب واهل بیت او می جنگید واینهاعیال واولاد اوهستند که تشنه اند. به آنهاآب دهید که قلب هایشان ازتشنگی آتش گرفته وآن حضرت می فرمایند:مرا رها کنید به روم یاهند بروم وحجازوعراق رابرای شمابگذارم.کلام آن بزرگواردردل بعضی ازآنها اثرکرد وگریه کردند،اما شمرملعون باصدای بلند فریاد زد:ای پسر ابو تراب،اگر تمام روی زمین آب باشد قطره ای ازآن به شما نمی دهم تا دربیعت یزید داخل شوید.

گریه عمرسعد

هنگامی که تیرها ازهرطرف به سوی اباعبدالله (ع)رهاشده بود،بدن مبارکش مانند گلی شد که اطراف آن را خارها احاطه کرده باشند.حضرت ازجنگ باآنها بازایستاد ولشکرآماده بودند تاجسارت های دیگربه بدن شریف آن حضرت نمایند.خواهرش زینب کبری(س)که موقعیت برادرراچنین دید از خیمه بیرون آمد وبه عمرسعد فرمود:وای برتوای عمر،آیا اباعبدالله رامی کشند وتونگاه می کنی؟!عمرپاسخی به آن مخدره نداد،وصورت خود راازآن بانوبرگردانیدواشک برصورت وریش نجسش جاری شد.این سخن زینب کبری(س)هردوست ودشمنی رابه گریه وا داشت.

گریه دسته جمعی دشمن

هنگامی که عمه سادات (س)بربرادرش حجت خدا حسین بن علی(ع)ناله وندبه وشیون می نمود وجد خود رامخاطب قرارداده بود،دوست ودشمن گریستند.

گریه یکی ازغارت کنندگان خیمه ها

فاطمه دختر امام حسین(ع)می گوید:من کودکی بودم ودوخلخال طلادرپایم بود.نامردی خلخالها راازپای من بیرون نمود وگریست!گفتم:ای دشمن خدا،پس چراگریه می کنی؟گفت:چگونه نگریم که طلاهای دختر رسول خدا(ص)راغارت می کنم!گفتم:اگر می دانی من دخترپیامبرم چراغارت می کنی؟گفت: می ترسم دیگری بیاید وغارت کند.

گریه اهل کوفه ازسخنان حضرت زینب(س)

زینب کبری(س)اشاره به جمیت فرمود که ساکت باشید.همه ساکت شدندوآنحضرت ایراد سخن نمودند تاآنجا که فرمودند:«ای مردم کوفه،ای اهل حیله ونیرنگ،آیا گریه می کنید؟اشکتان نخشکد.بسیاربگریید وکم بخندید.می دانید چه کردید؟چه مصیبتی واردکرده اید؟چه جگری از رسول خدا (ص)سوزانده اید»؟صداهابه گریه بلندشد تااینکه حضرت سجاد(ع)به عمه فرمود:دیگرادامه ندهند.

گریه اهل کوفه از سخنان حضرت زین العابدین(ع)

امام زین العابدین(ع)هنگام ورود به کوفه فرمود:به خاطرماگریه و زاری می کنید؟!پس چه کسی ماراکشت؟!

گریه اهل کوفه ازسخنان زین العابدین(ع)

حضرت زین العابدین(ع)درسخنان خودفرمودند:«مرامی شناسید؟ من علی بن حسین بن علی(ع)هستم.من پسرکسی هستم که کنار نهرفرات سرش بریده شد.پسرکسی که با قتل صبراو راکشتند.»مردم می گریستند و می گفتند:هلاک شدیم.

گریه اهل کوفه از سخنان حضرت ام کلثوم(س)

هنگامی که حضرت ام کلثوم(س)با گریه فرمود:ای اهل کوفه ،وای برشما !چرا به برادرم حسین(ع)این چنین جسارت کردید و اوراکشتید.اموال اوراغارت کردید وخانواده اورااسیرنمودید؟مرگ برشما باد.می دانید چه خونهایی راریخته اید؟چه بانوانی رااسیرکرده اید؟چه اموالی رابه غارت بردید؟بعد اشعاری را قرائت کردند.

دراین هنگام مردم کوفه صدا به ضجه وگریه ونوحه وزاری بلندنمودند.زنهاموهاپریشان کردندوخاک برسرهاریختند وصورتها راخراشیدند وبه صورتها زدندوگفتند:وای بر ما!آن روزمرد وزن گریه می کردندوچنان گریه ای ازچنان جمعیتی تاآن روزدیده نشده بود.

گریه اهل شام بر آن حضرت

هنگامی که در مسجد اموی شام،حضرت زین العابدین(ع)بالای منبررفتند و یزید و رؤسای بنی امیه درمجلس بودند،بعدازحمد وثنای الهی و درود برساحت مقدس نبوی وذکر فضائل ومناقب جدش علی بن ابی طالب(ع)مصائب کربلا و آنچه برآنان گذشت رابیان فرمودند:«انا ابن المجزوز الرأس من القفا»،من پسرکسی هستم که سرش را ازپشت جداکردند.صدای گریه مردم بلند شد وآنچنان مردم شیون می زدند که یزید برخود ترسید و به مؤذن اشاره کرد که اذان بگوید.

هنگامی که مؤذن به«اشهد أن محمداًرسول الله »رسید،امام سجاد (ع)فرمود:آیا دربین شما کسی هست که پدروجدش رسول خدا(ص) باشد؟

بازصدای گریه ی مردم بلند شد....

گریه خاندان یزید برآن حضرت

بعد از ماجرای خرابه شام، یزید لعین دستور داد سر مبارک سید الشهدا(ع)راآویزان کنند،واهل بیت را داخل کاخ نمایند.هنگامی که آن مخدرات راداخل کاخ نمودند،آل معاویه وآل ابوسفیان همه به استقبال آمدندوصدای گریه وزاری آنان فضای کاخ راپرنموده بود.

لباسهای فاخر وزیورآلات راازخود دورکردند ولباس حزن پوشیدند وسه روزاقامه ماتم وعزا برآن حضرت نمودند.در روایتی هفت روزبا لباس مشکی عزاداری کردند.

این هنگام هند دختر عبدالله بن عامر بن کریزهمسر یزید که در قدیم الایام درخدمت سیدالشهدا(ع )بوده صدا به گریه بلند نموده ونزد یزید رفت وگفت:«ای یزید سر پسر دختر رسول خدا را جلوی خانه من آویزان نموده ای»؟!                                                                               

یزید چادری بر او پوشاند و گفت:ای هند،ناله کن بر حسین بن علی،گریه کن بر پسر دختر رسول خدا ،همانا ابن زیاد – که خدا اورا بکشد ولعنت کند- تعجیل نمود واو بود که حسین بن علی را کشت .زنها رفتند و چندین روز برآن حضرت عزاداری نمودند.

بحارالانوار،ج45/ مقتل مقرم،ص334/ تاریخ طبری،ج5 ،ص452 /امالی صدوق،ص 140/معالی السبطین،ج2 ،ص86

                       اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذلک

                   اللهم العن العصابة التی جاهدت الحسین و شایعت و بایعت و تابعت علی قتله

                                                       اللهم العنهم جمیعا                                         

                                

                                          

 



کلمات کلیدی :

[ نظر:() ]
ن : عاشق روح الله
ت : 88/11/18:: 2:9 عصر
گریه وحزن

گریه و حزن انیبا

امام صادق(ع) می فرماید: گریه انبیا و صدیقین و شهدا و ملائکه آسمان بر حسین(ع) طولانی شده است.ذیلا نمونه هایی از گریه انبیا بر آنحضرت را می آوریم:

گریه حضرت آدم(ع)

وقتی برای قبول توبه حضرت آدم(ع) جبرئیل اسامی پنج تن(ع) را به او  تلقین کرد، به نام مبارک سیدالشهداء(ع) که رسید گریه راه گلوی او را گرفت،از جبرئیل علت آن را سوال نمود و جبرئیل واقعه عاشورا در کربلا را برای او بیان کرد و آدم گریه می نمود.از جمله گفت: آنقدر عطش بر حسین(ع) غلبه می کند که آسمان را به صورت دود می بیند.

گریه نوح پیامبر(ع)

هنگامی که کشتی در طوفان به حرکت خود ادامه می داد در موضعی طوفان بیشتر شد و کشتی حرکات تندی پیدا کرد.حضرت نوح(ع) از خداوند درباره علت این ماجرا سوال نمود. ندا رسید:((روی زمین کربلا واقع شده اید))وجبرئیل ماجرای آن وشهادت حضرت اباعبدالله (ع)واسارت اهل وعیال آن حضرت را فرمود، وداخل کشتی غرق ماتم وگریه وعزا شد وآنحضرت گریه کرد.

گریه حضرت ابراهیم(ع)

هنگامی که دستور ذبح اسماعیل (ع) برداشته شد،جبرئیل باحضرت ابراهیم(ع) کلماتی دراجر وثواب حزین بودن در ماجرای عاشورا بیان فرمود تا آنکه واقعه ی کربلا را گفت،وابراهیم(ع)بر مصائب آن حضرت گریه کرد.

همچنین هنگامی که خداوند بر خلیل خود ابراهیم(ع) ملکوت آسمانها وزمین را نمایاند،اشباح پنج تن(ع) را زیر عرش دید،وچون پنجم آنها یعنی حضرت اباعبدالله(ع)را دید گریست.

گریه حضرت موسی(ع)

در ماجرای طور سینا ذاکر مصیبت،وحی خداوند متعال وشنونده وگریه کننده موسی(ع) بود.درآنجا خداوند فرمود:برای هرکه طلب آمرزش کنی او را می آمرزم جز قاتل حسین بن علی(ع).موسی(ع)سوال کرد:کیست آن بزرگوار؟امام حسین(ع) به او معرفی شد ،تا آنجا که گفته شد:بدن آنحضرت بدون غسل وکفن روی زمین می ماند،واموال آنحضرت غارت می شود،وخانواده آنحضرت در شهرها به اسیری برد می شوند.یارانش کشته می شوند،وسرهایشان روی نیزه ها برده می شود واطفالشان از تشنگی می میرند وصدای استغاثه اش بلند می شود ولی کسی او را یاری نمی کند.

موسی(ع)گریه کرد،وخداوند سبحان فرمود:بدان ای موسی،کسی که بر آن حضرت گریه کند یا خود را به صورت گریه کنندگان قرار دهد بدنش بر آتش حرام است.

گریه حضرت موسی وخضر(ع)

چون حضرت موسی وخضر(ع) در مجمع البحرین یکدیگر را ملاقات نمودند، درباره ی آل محمد (ص) وابتلای ایشان سخن گفتند؛وصدای ایشان به ناله وگریه بلند گردید وچون سخن کربلا به میان آمد گریه بلند کرد.

گریه حضرت خضر(ع)

ابن عباس می گوید:حضرت امیر المؤمنین(ع)در بازگشت از صفین مقداری از خاک را به من داده فرمودند:هر وقت خون تازه شد فرزندم حسین(ع)کشته شده است. مواظب بودم تا روزی از خواب بیدار شدم ودیدم خون تازه از آن خاک جاری شده است.متوجه شدم امام حسین(ع)به شهادت رسیده اند.مشغول گریه بودم که صدایی از گوشه خانه شنیدم:

                             اصبروا یا آل الرسول                       قتل فرخ البتول

                             نزل الروح الامین                           ببکاء وعویل

صبر وشکیبایی پیشه نمائید ای اهل بیت رسول(ص) که فرزند حضرت زهرا(س)کشته شد .جبرئیل امین به زمین فرودآمد درحالتی که بر این مصیبت گریان ونالان بود.

سپس او گریه کرد ومن گریه کردم ،وآن روز دهم محرم ،روز عاشورا بود. بعدا متوجه شدم این صدا در جاهای دیگر هم شنیده شده وآن بزرگوار خضرنبی(ع)بوده است .

گریه حضرت زکریا(ع)

آنحضرت هرگاه اسامی رسول خدا(ص) وعلی مرتضی وفاطمه زهرا وامام مجتبی(ع) را می برد غم او برطرف می شد،ولی هرگاه نام حسین بن علی(ع)را می برد گریه بر او عارض می شد.جبرئیل ماجرای سید الشهداء(ع)را برای آنحضرت فرمود و اوگریه کرد.

گریه حضرت عیسی(ع)

آنحضرت وحواریون در عبور از کربلا گریستند.

گریه حضرت خاتم الانبیا(ص)

هنگامی که جبرئیل خبر شهادت آنحضرت را آورد،وهنگامی که تربت حضرت سیدالشهداء(ع) را بر آنحضرت نمایاند پیامبر(ص) گریستند.

 



کلمات کلیدی :

[ نظر:() ]
ن : عاشق روح الله
ت : 88/11/18:: 2:9 عصر
لباس عزا

لباس عزا پوشیدن

در نقاط مختلف جهان جهت اظهار غم و اندوه در سوگ عزیزان از رنگ سیاه استفاده می شود تاریخ اقوام نمونه های زیادی را بیان می کند که با لباس مشکی اظهار اندوه نموده اند.

ما نیزدرهر مناسبتی از ایام شهادت با پوشیدن لباس مشکی نشان می دهیم هنوز آن داغ ها برای ما تازه است.اظهار می داریم اگر چه سالها از آن واقعه گذشته ولی ما هنوز برای شما عزاداریم.

لباس مشکی یعنی:

اظهار محبت به ائمه دین بالاخص سیدالشهداء(ع)،اعلام بیزاری از سقیفه نشینان و بنی عباس و بنی امیه و بنی مروان،هم دردی با پیامبر و علی مرتضی و فاطمه زهرا(علیهم السلام)در آنچه دشمنان دین بر اولاد آنها روا داشتند،کمک به مظلومان،غلبه حق بر باطل،لباس صبر و شکیبایی،استقامت در مقابل زور،لباس همراهی و همسویی با اسرای کوفه و شام.

سابقه لباس مشکی در تاریخ معصومین(ع):

ـ درعزای جعفر طیار(ع) که در جنگ موته به شهادت رسید، همسر او اسماء بنت عمیس به دستور پیامبر(ص) لباس مشکی پوشید.

ـ در شهادت شهدای احد زن ها لباس مشکی پوشیدند.

ـ امام حسن(ع) پس از شهادت امیرالمومنین(ع) بر منبر مسجد کوفه برای مردم خطبه خواند در حالی که لباس سیاه بلندی بر تن داشت و عمامه مشکی بر سر داشت و در عزای امیرالمونین(ع) می گریست.

سابقه لباس مشکی برای عاشورا:

پس از شهادت امام حسین(ع)، فرشته ای از آسمان به دریاها فرود آمد و صیحه ای زد و گفت:((إلبسوا أثواب الحزن فإن فرخ رسول الله مذبوح)):((جامه های عزا بپوشید که فرزند پیامبر(ص) را سر بریدند)).

همچنین فرشته دیگری در آسمان ها و زمین ندا کرد:((ای بندگان خدا، لباس های حزن بپوشید و ناراحتی و ناله های خود را آشکار کنید)).

اولین سیاه پوشان در عزای امام حسین(ع) اهل بیت حضرت بودند. وقتی یزید در شام مفتضح شد و پس از آن همه جسارت مجبور شد به ایشان اجازه عزاداری دهد در کنار اهل بیت امام حسین(ع) که درخواست لباس عزا کردند،همه بانوان بنی هاشم و زنان قریش ساکن شام نیز به یاری ایشان آمدند و برای آن حضرت لباس مشکی پوشیدند و هفت روز عزاداری نمودند.

همچنین یکی از غلامان یزید ملعون که شیعه بود در سوگ حضرت سیاه پوشید.

هنگامی که خبر شهادت آن حضرت به ام سلمه رسید، در مسجد پیامبر(ص) قبه و خیمه ای سیاه برپا نمود و جامه سیاه پوشید و مشغول عزاداری شد.

معلوم می شود پوشیدن لباس سیاه در ماتم وعزا از ابتدا مرسوم بوده که بانوان بنی هاشم در ماتم سید الشهدا(ع) لباس سیاه پوشیده اند.همچنین انجام این کار در حضور امام سجاد(ع) دلیل صحت ومقبول بودن آن است.

حضرت زین العابدین(ع)جبه ای سیاه رنگ ولباس بلند وکبود رنگی پوشیده بودند.

جا دارد دراین باره روایاتی آورده شود:

1ـ در روز فتح مکه هنگامی که پیامبر(ص) وارد مکه شدند،بر سر مبارک حضرت عمامه سیاهی بود .

2ـ ابو ظبیان می گوید:روزی امیر المؤمنین(ع) نزد ما آمد در حالی لباس مشکی بر تن داشت.... .

3ـ داود رقی گوید:شیعیان از امام صادق(ع) درباره پوشیدن لباس مشکی سؤال می کردند. روزی دیدم حضرت نشسته اند ولباسی مشکی بر تن،کلاهی مشکی برسر،وکفشی سیاه باآستر مشکی در پای دارد.حضرت قسمتی از پارچه را باز کرد و فرمود:بدان که پنبه آن نیز سیاه است و مقداری پنبه ی سیاه از آن بیرون کشیده فرمود: قلبت را روشن وسپید کن،و هر چه خواهی بپوش!(قبول ولایت ما وبرائت از دشمن ما کن و هرچه خواهی بپوش)!

4.شخصی می گوید: امام هادی(ع) را دیدم در حالی که لباس سیاه بر تن داشت وسوار بر اسبی سیاه بود.

5.جمعی از شیعیان ونیز بزرگ بنی هاشم در سوگ زید فرزند امام سجاد(ع) سیاه پوشیدند.مردم خراسان نیز در سوگ زید ویحیی(ع) سیاه پوشیدند.

6.سلیمان بن ابی جعفردر تشییع پیکر امام کاظم(ع) لباس مشکی پوشیدند.

تذکر این نکته لازم به نظرمی رسد که جا دارد لبا س مشکی را طوری بپوشیم که به نوعی زینت حساب نشود. باید این لباس علامت حزن واندوه و ماتم باشد نه اسباب آرایش.البته لباس مشکی تمیز ومرتب پوشیدن از آداب عزاداری است و منافات با حزن ندارد،بلکه نوعی احترام گذاشتن به مجلس اهل بیت(ع) به حساب می آید.

ما تا عزاداریم.کربلا وعاشورا را با عزاداری،گریه ، سینه زنی،سیاه پوشی و...پاس می داریم و آن را وظیفه خود می دانیم ،وبه کوری چشم دشمنان اهل بیت(ع)به این امر افتخار می کنیم.

وسائل الشیعة،ج4 /علل الشرایع،ج2 / مشکاة الانوار،ص91/ بحار الانوار،ج50/ دلائل الامامة،ص417/ مدینةالمعاجز،ج7/ فرج المهموم،ص233/ کمال الدین،ص39/ عیون اخبار الرضا(ع)،ج2/ مستدرک الوسائل،ج3.

 

 



کلمات کلیدی :

[ نظر:() ]
ن : عاشق روح الله
ت : 88/11/18:: 2:4 عصر
<   <<   16   17      >

محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.